قسمت هفدهم خاطره
سلام امروز بعد از چند روز تاخیر با یه خبر خیلی بد ودردناک اومدم فدای تو که در بدترین شرایط وقتی کمی آروم شدی خندیدی دستت رو نشون میدی مامان پسرم گلم ناتان زیبای من سهل انگاری من رو ببخش امروز مامان طبق هر روز که شما رو به گردش میبره تصمیم گرفتم عصری ببرمت بیرون اما... قبل از رفتن دیدم مانتوم چروکه اتو رو برداشتم ومانتوم رو اتو کردم شما هم توی اتاقت مشغول بازی بودی من همیشه آخر اتو کشیدن اتو رو از برق میکشم و اتو زدن رو ادامه میدم بعد از اتو کشی مانتو اتو رو کنار دیوار گذاشتم به خیال اینکه تو مشغول بازی کردنی میخواستم برش دارم که چشمم به تلویزیون افتاد واز تو غافل شدم یکدفعه با جیغ تو برسر زنان به طرفت د...